آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
کد لوگوی ما
بارش یامهدی
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ Very quiet and graceful young man approached and said with a polite tone: Excuse me ! Do you allow me to look at your wife and enjoy? مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد. مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... خجالت نمیکشی؟ The man amazed and angry shouted and curse the young man asking don't you shy ? Don't you have a wife, sister or mother? جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحشهای مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد، همان طور مودبانه و متین ادامه داد. But young, too slow, without hesitation behavior and nervous reaction,replied in a polite and graceful manner : خیلی عذر میخوام، فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم. I'm sorry too, did not think this makes you nervous, I'm looking at all the market and see that they are enjoying without permission, I'm not cowardice, at least let you know that ... but now, I ignore it. مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد... Amazed man ... The collarof youngman in his hand, swallowed water in his mouth, measuring around with one eye...
نظرات شما عزیزان: